. مرگ مثل عشق ، مثل زندگی،مثل زن،مثل انقلاب و مبارزه،تنهائی،سکس، رنج، خدا،طبیعت،مذهب، ترس،نومیدی وامید و... همیشه یکی از زمینه های اندیشیدن و کنکاش در شعر و زندگی من بوده است.زیرا مرگ نیز جزئی از زندگی است. ما به دنیا می آئیم و حتما میمیریم بنابراین میتوانیم روی این وجود و امکان بیندیشیم .اینها تعدادی از شعرها ونوشته های من است که در آنها از مرگ صحبت کرده ام. امیدوارم این مجموعه کمک کند راحت تر زندگی را درک کنید و زندگی کنید. این مجموعه اندک اندک تکمیل میشود.
این مجموعه بتدریج تکمیل خواهد شد. اسماعیل وفا یغمائی

آغاز و پایان کائنات

۱۳۹۳ فروردین ۱۰, یکشنبه

دفن تو كار گوركنان نيست!

دفن تو كار گوركنان نيست!

ما
درطول سالها
« اين خاك» را
به دستهاى تو
با تو سپرده بوديم
با تو سپرده ايم،
اكنون بگوچگونه ترا
ما اين زمان به خاك سپاريم،
وز اين سپس
با دستهاى كدامين كس
اين خاك رابسپاريم
اين پرچم را


نه !
دفن تو، كار گوركنان نيست
و سوگوارمرگ تو بودن
در شان قاريان! و خيل جانيان!
در چارسوق چرب و چرك سياست
اى كودكان ساده و روشن!
اى مردمان كوچه و بازار!
اى مادران فلسطين! كاو را شما، زاديد
زيباترين عروسان! كابستن دوباره ميلاديد،
از گرد او
انبوه قاريان وگوركنان
و خيل جانيان را
ــ با اشكهاى مسخره شان در چشم
با نامه هاى مضحكه شان در مشت
و دشنه هاى مخفى شان در پشت ــ
تا دور دست دور برانيدآنگاه
در زير آفتاب فلسطين
با زندگانتان و مردگانتان
يك صف سرود بخوانيد
و آنزمان كه نام ،«فلسطين»
رخشيد همچو خورشيد
در غرش نشيد
با دستهاى مشترك درد
او را زخاك تا آسمان پاك برآريد
با اشكهاى خويش بشوئيد
او را زعهد خويش بگوئيد
در ژرف ،«واژه اش» بگذاريد
آنگه سرودخوان
او را به بادها،
تنها به بادها
بسپاريد......
يازده نوامبر 2004 ميلادى

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر